متنبی از سالی 337ه .ق تا 346 در خدمت سیف الدوله حمدانی بوده و در این مدت در فن رثا مجموعأ شش قصیده گفته است. در پنج مرثیه از این مراثی، هر چند ابیات نغز و نیکو فراوان است ولی بهترین قصایدی نیست که در رثاگفته است, زیرا متنبی بیشتر این قصاید را برای انجام وظیفه گفته نه به حکم احساس و عاطفه و سوز درون. وی در این قصاید به هنر و عقلش بیشتر پناه برده تا دل و احساسش، از همین رو شنونده درآنها احساس سردی می کند. اما باید قصید ه ای را که در رثای خوله ساخته است از بقیهء قصاید استثنا کنیم؟ زیرا این قصیده را هنکامی گفته که جدایی وی از سیف الدوله به درازاکشیده، شوقش به وی زیاد گشته و حوادثی که برای هر دو پیش آمده، آن دو را به یکدیگر نیازمند ساخته است. وی در این قصیده به عقلش- خصوصأ عقل فلسفی اش- تکیه نموده و به بسیاری از حکم شایع میان ملت ها پناه برده و آنها را در قالبی موجز و دقیق ریخته است به گونه ای که به صورت امثال سائره در آمده و در هر زمان و مکان برای تسلیت گفتن صلاحیت دارد.