پس از گذشت دوران انحطاط ادب معاصر با تنازع و سازگاری عوامل درونی و بیرونی جامعه عربی جنبشی جدید به خود گرفت. نویسندگان و شعرای این دوره دوباره نهال امیدهای خفته جامعه عربی را درعرصه اندیشه و احساس بارور کردند. در میان شعرا نام احمد شوقی با عنوان امیرالشعرا بر تارک این دوره می درخشد . شاعری که شخصیت مزدوج او نقادان را به اظهار نظرهای بسیار مختلف واداشته است. از آنجا که بهترین راه شناخت شخصیت ها آثار بجای مانده آنهاست ‘ به همین جهت آنچه در این مقاله می آید نگاهی است موضوعی – فارغ از اغراض ادبی- به شعرشوقی؛ که طی آن دیدگاههای شاعر در زمانی بحرانی نسبت به علم‘فقر و غنی‘بررسی میگردد.
پیشرفت جدی کشورهای اروپایی شاعر را چنان به درد واداشته است که او پیوسته جوانان را به فراگیری علم فرامیخواند و به پیامبر(ص) شکوه می برد که چرا امت او در فقر و جهل بسر می برند. شعر شوقی می تواند وضعیت علمی و اقتصادی جامعه مصر را ترسیم نماید. مسلمأ درک شرایط پیچیده زمان شوقی اهمیت موضوع های فوق را روشن خواهد ساخت.