ایلیا ابوماضی از شاعران برجسته معاصر به شمار می آید، که احساس فاصله ای عمیق میان عالم مطلوب و حقایق موجود نوعی گرایش صوفیانه در وی پدید آورده است. او با نماد خوش بینی و بدبینی به جدل برمی خیزد. گاه شک و نومیدی فزایند ه ا ی بر جانش سایه می افکند. متحیرانه از اسرار وجود، ناموس طبیعت، سرشت آدمی و امور ماوراء الطبیعه پرسش می کند. در پی یافتن حقیقت به هرکوی و برزن سر می کشد تا عطش درونی خرد را سیراب سازد. مهاجرتها و فراز و نشیبهای زندگر، او را به فلسفه بافی سوق می دهد و در نهایت به تسلیم و رضا تن می سپارد، بدان امید که اندکی آرامش یابد. د ر این میان خیال گسترده، واژگانی آهنگین و اسلوبی دلنشین به یاری شاعر می شتابد، تا سخاوتمندانه نغمهء سرور و زیبایی را در تار و پود خواننده اش در افکند.