راههای حس، تجربه و عقل در شناخت، قبل از افلاطون در فلسفه یونان مطرح شده بود. افلاطون راههای وصول به شناخت را حس، گمان، استدلال، تعقل و ارسطو صرفأ عقل می دانست. مسلمانان با فلسفه یونان بیشتر از طریق مدارس رها، نصیبین، حران، جندی شاپور و... توسط مترجمان سریانی با نوعی قبض آشنا شدند. ورود فلسفه به جهان اسلام موافقت و مخالفت و انتفادهایی را برانگیخت. در میان منتقدین، عرفا و در میان عرفا، عین القضاة که از زمره نوابغ عرفاست با توجه به تربیت مدرسی توانست حصول معرفت را از طریق ذوق و بصیرت که پیش از او اجمالأ مطرح شده بود تبیین و تفسیرکند. قاضی علاوه بر تعیین حد و مرز برای شناخت حسی و عقلی به شناخت از طریق ذوق و بصیرت یا "طور وراء عقل " اعتقاد داشت او برای حس و تجربه و عقل در شناخت ساحت و خصایصی و برای بصیرت یا ذوق و معرفت ویژگیهایی برشمرده و تفاوت و تشابه آنها را با یکدیگر و با وحی یا علم لدنی و جایگاه هر یک از آنها را در شناخت و آفات هر یک از آنها را بیان نموده است.