این نوشته کوششی است در نقد و بررسی یکی از حکایات مثنوی مولوی که به نظر نگارنده، شارحان مثنوی، در شرح جزئیات آن، تو جه کافی نداشته اند. مخاطب در این مقال با معنای پیش نهادی نگارنده، در خصوص یک واژه، آشنا می شو د. در صو رت پذ یرش استدلال های مو جو د، چشم ا نداز تازه ای، در حو زه ی مثنوی پژوهی، باز می گردد که در تفسیر دیگر حکایات مثنوی بی تأثیر نخواهد بود. واژه ی مذکور "کل " است که در بیت زیر آمده است:
دید پر روغن دکان و جاش چرب
بر سرش زد گشت طوطی کل ز ضرب
شارحان مثنوی، واژه فوق را به معنی "کچل " گرفته اند، اما نگارنده در کوششی که در این گزارش به عمل آورده، به این نتیجه رسیده که کل در بیت یاد شده به معنای گنگی و ناتوانی ازگفتار است. این نتیجه در یک فرایند عقلی و نقلی حاصل گشته است.